بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزها» ثبت شده است

دنیا جای غریبست و به گمان من مادر که نباشد طعم غربتش تلخ تر می‌شود. 

برای دل این رفیق ما که به تازگی مادرش را از دست داده فاتحه‌ای بخوانید. 

غم فقط کنج دل لانه نمی‌کند... 

می‌ریزد به رگ‌های آدمی و بعد شره می‌کند به همه  بدن... 

انگار لشکریست با فرمانده‌ای همیشه فاتح از جنس مغول‌ها که تا همه جا را ویران نکند... 

و پیروزی را از آن خود نکند و به زانو درآمدن را سهم تو... آرام نمی‌گیرد

در این میان ماندن سرپای، دوام زندگی سخت می‌شود اما باید بشود...

حالا که حرف زدم و استخوون سبک کردم...

و باز خیره موندم یه گوشه و فکر پشت فکر افتاده به سرم...

حالا میتونم بگم

زحمت چه میکشی پی درمان ما طبیب

ما به نمی‌شویم و تو بد نام می‌شوی

 

اینجوری

ولی خب بازم الحمدلله

الان وقت عزاداریست

باید گریست

ضجه زد و مویه کرد...

برای این قلب‌هایی که نمی‌خواهد این غم را باور کرد باید روضه خواند‌..

باید نشست قران خواند و مرور کرد تمام باورهایمان را که خون شهید بی اثر نیست

باور کرد که ما مرده‌ایم و او زنده تر از همه‌ی ماست... 

.

کاش ماهم قدر شما مفید باشیم برای این انقلاب...

صبح رفتم سر کلاس

چشم‌های هیچ کدامشان به قاعده نبود.... 

حرف داشت...

کمی که گذشت دیدم نه اینطور نمی‌شود 

گفتم می‌خواهید غر بزنید

شروع کردند انقدر حرف داشتند، که امان نمی‌دادند یکی حرف بزند بعد دیگری شروع کند... 

صدایشان بالا رفته بود خود زنی میکردند...اعصاب درست درمانی هم که ندارند 

ته همه حرف‌هایشان گفته‌ام بروید حرف بزنید با همه این‌ها که نام بردید، با آرامش بگویید جواب می‌دهد...

ولی قطعا حرفم اثر نمی‌کند وقتی خودم تمام حرف‌هایم را پشت حنجره‌ام چال می‌کنم...