بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

۷ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

اینطور نیست که فقط ما زیر ذره بین خداوند باشیم 

مثلا خود من

چند وقت هی خدا را از در موقعیت های مختلف با خودم میسنجم... آمده ام نتیجه به دست آمده را با شما در میان بگذارم...

خدا به ما در زندگی برای آن چیزی که میخواهیم فرصتی میدهد... 

بعد مترصد مینشیند ببیند ما چه گلی بر سر این فرصت میزنیم... وقتی قدر ندانیم از ما این فرصت را خواهد گرفت...

معجزه پیامبر ما کلمه بود و کلمه شد شفای آدمی آنگاه که بغض سد گلو می‌شود...
می‌توان به کلمه ها پناه برد، ردیفهای کرد بالا پایینشان کرد آنقدر که بتوان حرف هایی که پشت حنجره مانده اند را بیرون کشید و تماشا کرد...
این کنج غریب تبعید جای خوبی نیست...
ما را چنین غریب در نظر نخواه...

میگویند خدا رزق ما را به هر طریقی شده است به دست ما میرساند... 

مثلا وقتی از خودمان شاکی هستیم...

یکهو میبینیم رسیده ایم به اپیزود بیست وسوم از کتاب صوتی یک عاشقانه آرام... و پیام دهکردی از نادرابراهیمی چنان میخواند که:

بعضی ها را دیده ام که از “وقت کم” شکایت می کنند. آنها می گویند: ” حیف که نمی رسیم. گرفتاریم. وقت نداریم. عقبیم..” اینها واقعا بیمار خیالبافی های کاهلانه ی خود هستند. وقت، علی الاصول، بسیار بیش از نیاز انسان است. ما، وقت بی مصرف مانده و بوی ناگرفته ی بسیاری در کیسه های مان داریم: وقتی که تباه می کنیم، می سوزانیم، به بطالت می گذرانیم. بسیاری از ما می توانم پنج برابر؛ ده برابر، یا بیش برابرِ آنچه کار می کنیم، کار کنیم، یاد بگیریم، بیافرینیم، تغییر بدهیم. انسان شهری، عجیب در بیکارگی و بطالت فرورفته است؛ بهانه جویی، وراجی، شوخی های مبتذلِ خجالت آور، ولگردی های بدون عمق، وقت کشی، خواب های طولانی ِ پیر کننده … و همیشه در انتظار حادثه یی غریب و دگرگون کننده: اگر نه معجزه یی، دست کم کرامتی … و ناگهان حل شدنِ جمیع ِ مشکلات … اما این نوع برخورد با زندگی، فقط تباه کردن ِ زندگی ست .. 

استرس مثل خوره افتاده است به جان تک تک نورون های مغزم... یحتمل چندین تای آن ها را خورده
تعدادی را زخمی کرده
بخشی را به اسارت برده
نشان به ان نشان که نه اخلاق قابل تحملی برایمان مانده نه روحیه قابل اتکایی
کارمان شده خیره شده به لپتاب چه باز باشد چه بسته...
.
.

استاد صفایی حائری میگن (البته نقل به مضمون):

چیزی که از  ما پیش خدا مهمه سعی ماست... ما قدر سعیمونسوال و جواب میشیم نه عملمون.

مثلا دو نفر به نیازمند صد تومن کمک میکنن اینا عملشون یکیه اما سرشون نه. چون بکیشون ثروتمند بوده و انقددکمک کرده یکیشون کلا ۲۰ داشته.

 

خلاصه که مراقب سعیمون باشیم... سخت بگیریم به خودمون تا سخت نگرفتن بهمون 

 

اینا که کلاس موفقیت میذارن، جز اینکه بلد باشن خوب حرف بزنن به چه موفقیت دیگه ای دست پیدا کردن که برا بقیه کلاس میذارن؟