بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

این درد را کجا باید فریاد زد که تو مملکت اسلامی، تولید محتوای درباره معارف اسلامی برای بچه ها نداریم. کجا گریبان چاک بدهیم... کجا این غصه رو بگیم...
کاش‌یه عده پشان یه کاری بکنن
خدایا شما که اکثر صفت های خوبت رو به بندهاتون دادید این ویژگی ولاسنه لانوم رو هم کاش میدادید...
دکمه ورود به اسکای را که میزنم... اسمشان تک به تک که می‌آید پایین اسمم می‌نشیند.. شروع می‌کنم به سلام و احوال پرسی... کلاس 7 ونیم شروع می‌شود و قاعدتا نبود جبری شبیه نشستن پشت نیمکت‌های مدرسه، در کنار هوای سرد این روزها، از تخت دل کندن را برایشان سخت کند و حداقل چند دقیقه‌ای از کلاس را از زیر پتو همراه باشند...
برای همین باید بلندشان کرد. اگر زورم رسید به ورزشی و اگر هم نه به همین که صبحانه خوردید؟ اگر نه بدویید لقمه ای، چایی کنار دستتان بگذارید قند خونتان تنظیم شود...
طفلکی‌های محصور در پشت مانیتور‌ها...
نوبت که می‌رسد به شروع درس، چشم میبندم و تک تکشان را مقابل تصور میکنم...
کاش روزگار انقدر غریب نبود...
که سهممان از هم فقط خیال بودن آدم‌ها باشد...
کاش برسد روزی که بیایند مدرسه، بی واهمه دستشان را بگیرم باهم بدوییم و سیر بخندیم در این روزگار که گاه خنده هم سخت است...
کاش میشد چشم هایشان را دید... لاقل بفهمیم این چشم ها میتوانند درس گوش بدهند یا رها کنیم این چارچوب ها را.. این مثل ماشین درس دادنمان، مثل ماشین تکلیف نوشتنشان را...
کاش روزگار جور دیگری بچرخد... گناه دارند این طفلک های مظلومم...

سوالی که از غالب ترانه سراهای جدید باید پرسید اینکه حاجی چی میزنی دقیق؟

این حجم خزعبل رو چطور میریزی در شعر...

و بیچاره حافظ . سعدی و فردوسی و مولانا که این میزان تنشان در گور میلرزد از اینان

خب
شد یکسال که ما تصمیم گرفتیم این کنج را برگزنیم برای گاه و بیگاه نوشتن...
نوشتن اتفاق و خوب و لازمیست برای هرکسی...
از این تریبون از محمدی که پای ما را به این دیار باز کرد سپاسگزاریم
و از همه شما که این گاه شطحیات نویسی‌های ما را‌ می‌خواندید هم سپاسمندیم :)