ماوقصد گلایه نداریم...
شما آغوش باز کردید
ماهم دنبال پناه بودیم... خزیدیم کنج عبای شما...
شب تولدتان بود.. میان آن شوق تنیده با استرس، گفتیم چه نشانهای قشنگتر از پسر موسی بن جعفر...
گفتیم همین یعنی اتفاقهای خوب منتظر ماست..خلاصه دل سپردیم به جاده...
اما هیچ چیز شبیه تصورات ما نیست... آن همه شادمانی، بیرحمانه کم آورد از هجومغمی جانکاه...
دیدیم با شما آغاز کردیم... باید با شما ادامه دهیم... سر مفاتیح، سر سجاده، سر نماز همه جا اسم شما را بردیم...
اما نشد.. حتما خیر بوده ...
زخم نشسته بر دلمان... خودتان مرهم بگذارید...
شما پناه مایید...
- ۰ نظر
- ۳۱ تیر ۹۹ ، ۰۱:۴۴