درهم
چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۰۷ ب.ظ
حال خوش چندان در رگهایم جاری بود که انگار دوباره اسفند ۹۵ را زیست میکنم... روحم را پرواز داده بود به همان حوالی... همان قدر لطیف...
در کنارش غم طوری توی سینهام جولان میدهد که انگار جایش را با قلبم عوض کرده است و این غم است که مدام به استخوانهای قفسه سینهام میکوبد... و بعد برای آنکه خیالش راحت شود که من حضورش را فهمیدهام خودش را مبدل به اشک کرده است و باریدن گرفته... بارانی بی امان
چقدر غم و شادی دنیا بهم گره خوردهاند... چقدر گاهی فهمیدن اینکه خدا چرا ما را با نقاط ضعفمان در شدیدترین حالت امتحان میکند سخت است...
میان این غم، چقدر التیام بخش است که ما صاحبی داریم و او به فکر ماست...
- ۰۱/۱۲/۱۷