آنچه بر ما گذشت
شب اول
۸ آذر ۹۸ را یادتان است؟
سر شوخی را باز کردید؟ گفتید خب میبینم این نقطه ضعف شماهاست، بریم که قوی شویم
هر چه ما پا کوبیدیم نه ما ضعیفتر از این آزمونیم شما گفتید نه بنای عالم به رشد در همین هاست و این شد سر رشته این کلاف...
کلافی که مدام تغییر شکل میدهد...
برخی روزهایش میشود تحیر و اشک.. برخی میشود فریاد انقدر که به قول شاعر مگر حنجر ما تا کی تب و تاب صدا دارد... یکبار هم شروع کردیم به دویدن در این میدان... با همه قوا اما اخرش نفس ما بود که برید بی هیچ حاصلی...
.
میدانید من میدانم ما خطا زیاد داشتیم... اما شماهم به دل های شکستهی پراکنده ما نگاه کنید... این دل ها که امیدشان همین برو بیا، همین دویدنها، همین نفس کشیدنها، همین اشکها و خندههای در این فضا بود.. اینکه سر این دل ها چه آمد را خودتان میدانید...اما ما را غریب نخواهید... ما را دور نخواهید.. مگر دل ها دست شما نیست.. مگر تنظیمات عالم به گوشه چشم شما نیست... پس جمع کردن این بلبشو... باز کردن رشته این کلاف، چیدن تیکه های این پازل، ترمیم این دلها برایتان کاری ندارد...
ما به این شب ها ایمان داریم، پر کنید کیل ما را....
- ۰۱/۰۹/۱۳