معلقمه
پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۰، ۰۱:۱۷ ب.ظ
بین خوشحالی و غم تردید داشت...
تلاشهای بچههایش از یک طرف...
شرمندگی دویدنهای آنها و خستگی به جا مانده برایشان...
غم آنچه از دست رفته و هیچ وقت برنگشت یک طرف...
و هنوز سرپاماندن و از امید برای بقیه گفتن طرف دیگر ماجرا..معلقهای ساخته که بغض را بین گلو و چشمهایش میبرد و میآورد...
تلاشهای بچههایش از یک طرف...
شرمندگی دویدنهای آنها و خستگی به جا مانده برایشان...
غم آنچه از دست رفته و هیچ وقت برنگشت یک طرف...
و هنوز سرپاماندن و از امید برای بقیه گفتن طرف دیگر ماجرا..معلقهای ساخته که بغض را بین گلو و چشمهایش میبرد و میآورد...
- ۰۰/۱۲/۲۶