ترکیبی از خیلی چیزها
شبیه کسی که انگار آخرین رمق هایش را جمع کرده تا بماند وسط رینگ ولو ناچار باشد، به گوشه رینگ برود و ...
شبیه ته نشین شدن وقتی نسبت حلال و حل شونده تناسبی ندارد و از حل شونده مقدار زیادی ته نشین میشود... یا حتی مثلا دما یا هر متغیر دیگری تغییر کرده باشد و باز نسبت ها عوض شده و دوباره ته نشینی...
شبیه مقاومت کردن در برابر خوردن دارویی تلخ که بی اختیار میخوارنندت و تلخی اش فزون شده است از سر آنکه دارو اشتباهی است و تو هر چه میگویی کسی زیر بار نمیرود و...
شبیه گیجی خواب بدموقع که از سرخستگی مفرط به خواب رفته باشی، بعد بیدار که میشوی ندانی کِی است و درود بفرستی بر روان پاکت که کاش مقاومت میکردی و روی زهر خواب، زهری چنین نمینشاندی ...
شبیه وقتی که نه صدا به کسی میرسد نه میخواهی که صدایت به کسی برسد... چیزی به مثابه مظلوم نمایی انگار که با دست پیش میکشی با پا پس..
الغرض جمع این همه حال غریب و گاه بیگانه، روزگار عجیبی را ساخته...
- ۹۹/۱۰/۰۹