- محمود درویش -
- ۰ نظر
- ۱۸ آبان ۰۱ ، ۱۵:۵۶
تمایل به کناره گیری پدیده جالبیست که دارد رویم نصب میشود.
زورم نمیرسد که مانعش شوم شاید هم حوصله مقاومت در برابرش ندارم.
عواقبش چیز خوشایندی نیست(مثلا برگردی ببینی دیگز هیچ کس نیس:( ) اما عجالتا مسیر پیش روست:|
اما از مزایای این برنامه جدید حذف توقعات از تمام افراد نزدیک و چه بسا حذف مسئولیت ها از گردن خویش است... گاهی طی کردن سختیها، تنهایی بهتر است.
به باور من تمیزی همیشگی خانه، نوعی مُردگیست..
انگار نه کسی رفته نه کسی آمده... کسانی نبوده اند دورهم شام بخورند، بعدش چای که لیوانها تمام شود...
شتابی نداشته زندگیشان که نرسند لباسها را پس از خشک شدن، بر سر جای خود بگذارند...
بچهیشان حوصله بازی نداشته و همه اسباببازیها سر جایش است....
گاهی نامرتبی نشانه حیات آن خانه است... که کسی هست حتی اگر سودا در بدنش بالا زده و وسواس است، اما باز شلوغی خانه لازم است برای شکستن یکنواختی هر چیزی جای خود...
باشد کهواین اوضاع با سامان شود...
گاهی که دلم برای تو تنگ میشود...از سر برهم نخوردن حاشیه امنت، دل تنگیم را پشت حنجرهام نگه میدارم و نمیگویمت...
بعد خیال میکنم تو نشسته ای مقابلم با طعم سکوتی که معلوم است حرف دارد و انقدر مزه مزه میکندشان تا از صرافت گفتنشان میافتد، نگاهم میکنی و من هر چه حرف فروخورده ام را میگویم
بعد خیالم راحت میشود که تو هستی و لخ لخ کنان سراغ ماراتون این روزهای زندگی ام میروم..