بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

از صبح دارم به فرشته‌ها و کائنات می‌گویم
من فلان اتفاق و فلان اتفاق و ان بخش زندگی و ان دیگر بخش و وضعیت موجود و همه و همه را پذیرفته‌ام و راضیم
یک لبخند کش‌دار هم وصل‌کرده‌ام به صورتم
نفس های عمیق از سر ارامش‌هم می‌کشم که همه چی خوبه، من چقدر خوشبختم.
از آن جا هم که اینچنین نیست که شما حرفی بگویی و کائنات ساده رد شود، قلدرم قلدرم بکنی و بقیه هم قبول کنند
جا دارد در پایان این شب بگوییم
خلق الانسانَ یک پهلوان پنبه
😊😊😊

خاطره فقط مال گذشته نیست
یه ردپا میذاره از خودش تو قلبمون
که هر گوشه‌ای دوباره انگار دنبالش می‌گردیم...

.

و خب من امروز تمام حرف‌هایی که این مدت برام مرور می‌شد و گذاشته بودمشون برای یه وقت نامعلومی

همه رو گفتم...

و خب قشنگ بود همه چی مثل ۱۶ آذر ۹۵... ۵ فروردین ۹۹ هم رنگی شد تو این فصل 

💜💜💜💜

اینجا گفته بودم
همان ابتدایش که من روزگاری قلم بدست می‌گرفتم، تا اینکه غلاف کردم...
این‌هایی که اینجا مینوشتم شبیه نوشتن نبود...
ولی حالا بیشتر از هر وقت دیگری دلم نوشتن می‌خواهد
نوشتنی که درست باشد، کلمه داشته باشد، شروع و پایان، گره و هر چیز دیگر که یک متن باید داس
شته باشد...
این روزها، متن‌هایی دیدم که بعد از خواندنش با خودم می‌گفتم
کاش این را من مینوشتم...
و خب این حسرت‌ها یکجا باید موتور آدمی را روشن کند...
امتحان خدا، همیشه مستقیم برای خدا ما نیست...
بعض وقت‌ها ما با رنج دیگران، با غم دیگران امتحان می‌شویم...
اینکه اگر دیگری غمی داشت، چه کنیم برایش...
و خب امتحان سختیست بر خلاف ظاهرش

بعضی حرف‌ها رو حتی اگه حرف دل تو باشه انگار یکی پیدا شده قبلت بگه،یکی که قشنگ‌تر کلمه‌ها رو پیدا کرده براش
مثلا وقتی میگه
"اینجا من بستگی دارم به تو...
به حرف‌هایت، به بودنت،
اینجا اگر تو باشی
فدای سر هر که می‌خواهد نباشد... "

و خب این تو، در شگفت انگیزترین حالت و دلخوش‌کننده‌ترین حالت تویی ..
انقدر که وقتی این روزا مدام می‌خونمش برای خودم،
هر بار پشت بندش چشممو میبندم میگم اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النعم...
.
.
و خب ممنونم که میذاری این روز‌ها رو باهم بگذرونیم و من مطمئنم تهش خدا قشنگ‌ترین‌ها رو برات نوشته، انقدر قشنگ که وقتی بهش فکر میکنه اشک از گوشه چشمام میاد پایین و میگم خدایا خیلی کارت درسته که اینجوری سنگ تموم گذاشتی 💜💜💜

خب ما میپذیریم که دوام الحال من المحال
اما سوالی که اینجا مطرحه اینکه چوگونه ما در این تغییر و تحولات وحی
ترک نخوریم🤔
و خب بتونیم خوب بمونیم
باتشکر از ذات اقدس اله

کار برای خدا نباشه تهش باخته...
و خب من الان باختم
بدم باختم
و این همه خستگی و نخوابیدن و بدو بدو تو روزایس که مثلا تعطیلیم
رسما پودر شد رفت هوا
دم و بازدم عمیق همیشه هم حواب نیسست

این روزها برای من
عجیب خبرهای تلخ و شیرین بهم گره خورده
عجیب حال خوب و بدش در چرخشه... میتونه همون وقت که اشک راه پیدا میکنه( برای منی که گریه نمیکنم)، همون حوالی جوری حالم خوب شه که خیلی وقت بوده تجربش نکردم...
این روزها عحیب داره بزرگ میکنه هممونو..
کاش واقعا اخرش دیگه ادم سابق نباشیم

فکر کردن به مرگ خوب است...

این روزها انگار نزدیک‌تر هم شده است...

ذهنم مدام پر از سوال می‌شود...

روزی که نباشم و خبر نبودنم را دیگران بشنوند، چند نفر هستند که واقعا ناراحت می‌شوند...

چه ویژگی از من در ذهنشان می‌ماند... مرا به چه چیزی یاد می‌کنند...

این‌ها به کنار...

اصلا آمدن و نیامدن من به این دنیا تفواتی داشت...

من جوابی برای سوال‌های خدا دارم...

و خب هزار جور فکر دیگر...

و خوش‌به‌حال اون که تو این شلوغیِ عالم ..
حواسش به چیزایی که
باید باشه، هست ...
مثل این روزهای قشنگ ماه رجب...
غرق شد تو دنیا...