بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

که یادم بماند

سه شنبه, ۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۷ ب.ظ

تا صبح وقت کمی مانده و برای کلاس سمینار انبوهی کار باید آماده کنم...
بدنم تقریبا خالی کرده است.. انقدر که از خستگی سرم روی تنم نمیماند و من هر بار از پس افتادن ناگهانی سرم، خوابم را قیچی می‌کنم...
صدایی را درگوشم پخش کرده ام تا کمی هوشیار بمانم... و مدام بلندترش میکنم به گونه ای که انگار برنامه از دست دادن شنواییست.
عصری پس از تماس کسی و دعوتش برای رفتن به پیش یار هشتم، دلتنگی افتاد به جانم... انقدر که حس کردم شبیه دلتنگی شده ام... اما برنامه پیش رو جای خالی برای این دیدار ندارد...
دلتنگی بخش دیگری هم دارد.... دلم برای کوچک 72 سانتی خویش هم تنگ شده.. انقدر که در دیداری که داشتیم میتوانستم اشک شوم اما نشدم...
.
من این خستگی‌ها، این دلتنگی‌ها، این بی وقفه دویدن را عجیب دوست دارم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">