بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

بودن

و کلمه ها گاه قوت غالب آدمی می‌شوند.‌‌..

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنون» ثبت شده است

این روزها هذیان زیاد می‌گویم... وقت برای خواندنش نگذارید...

.

خاطره‌ها بو، رنگ، صدا و حتی آب و هوا دارند...

صبح که بلند شدم... نفس که میکشدم... هوا، هوای اسفند سال نود و چند بود...

همه چی به طرز عجیبی در حال تکرار است بجز چشم‌های تو...

هوا که همان است.. اتفاقات هم که به طرز غریبی همان اتفاقات است...

تکمیل این جنون، فقط موسیفی آن روزها را کم دارد... پس فایل را پیدا کردیم و بی امان پشت هم به خواننده اش گفتیم بخواند.. انقدر که از نفس بیفتد..

 و خب جنون باید کامل باشد حتی اگر شبیه مازوخیسم حاد بنظر بیاد...

 

بله دیوانه هم خودمانیم... میدانم

 

 

 

عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدت‌هاست از سرم انداخته‌ام...
برای همین انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوخته‌اش را عوض کنم بعد...
چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است...
تقویم که گذرش به برخی عددها می‌خورد، خیالم آب روغن قاطی می‌کند
میشود همین بلبشو...

بیشتر از هر وقت دیگه‌ای نگرانم...
بیشتر از وقت دیگه‌ای خودم رو زدم به کوچه علی چپ..ولی اشکالی نداره
تو اینجوری راحت‌تری و خب پسندم آنچه را جانان پسندد

و من بیشتر از هر وقت‌ دیگه‌ای دوستت دارم 💜